جدول جو
جدول جو

معنی واز کردن - جستجوی لغت در جدول جو

واز کردن(ءِ شُ دَ)
باز کردن. گشودن. رجوع به باز کردن شود
لغت نامه دهخدا
واز کردن
گشودن باز کردن: (ان الله قابض هذه (الرحمه) الی تلک فیکملها مائه... تا روز رستاخیز آن یک رحمت را واز نکرد و آنرا نا فرسوده باید و نا کاسته)
تصویری از واز کردن
تصویر واز کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساز کردن
تصویر ساز کردن
ساخته و آماده کردن، مهیا کردن، ترتیب دادن، آهنگ کردن، اراده کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باز کردن
تصویر باز کردن
مقابل بستن، گشودن، وا کردن، کنایه از آمادۀ کار کردن، دایر کردن، کنار رفتن، گشودن گره، کنایه از به روشنی بیان کردن یک مطلب پیچیده، روشن کردن رادیو یا تلویزیون، گشودن راه، اصلاح موی سر یا صورت، عزل کردن، منهدم کردن، جدا کردن چیزی از چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راز کردن
تصویر راز کردن
گفتن سرّ خود به کسی، راز گفتن، مناجات کردن، نجوا کردن، آهسته و بیخ گوشی صحبت کردن، نهفته داشتن، پوشیده داشتن، برای مثال بپیچید و با خویشتن راز کرد / از انجام، آهنگ آغاز کرد (فردوسی - ۲/۱۲۵ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غاز کردن
تصویر غاز کردن
پشم یا پنبه را با دست کشیدن و دراز کردن برای ریسیدن، غاژیدن
فرهنگ فارسی عمید
(نَف ف)
اجابت کردن:
بامید رفتم بدرگاه او
امید مرا جمله بیواز کرد.
بهرامی (از فرهنگ اسدی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از واچ کردن
تصویر واچ کردن
دعاکردن پیش از غذا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاز کردن
تصویر تاز کردن
تاختن حمله کردن تعرض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ساخته کردن آماده کردن، دادن زاد و توشه و اسباب سفر، غذا دادن، سازواری کردن سازگار بودن، بزم نهادن: آراستن بزم، آهنگ کردن عزم کردن، آغاز کردن آغازیدن، کوک کردن (آلت موسیقی ساعت)، پیش گرفتن اجرا کردن، کشیدن (صورت) ترسیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز کردن
تصویر باز کردن
گشاده کردن (در و مانند آن) گشوده کردن مفتوح ساختن، وا کردن گره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وام کردن
تصویر وام کردن
قرض گرفتن: (هوافسرده بحدی که وام کرده مگر برودت از دم بد خواه شاه عرش جناب) (وحشی) وام گزاردن (گزاشتن) : پرداختن قرض تادیه دین: (دستوری خواه بنده را تبه نشابور بازگردد و وام بگزارد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز کردن
تصویر باز کردن
((کَ دَ))
چیدن، جدا کردن، پوست کندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساز کردن
تصویر ساز کردن
((کَ دَ))
آماده کردن، مهیا کردن، آفریدن، بوجود آوردن، قصد کردن و عزم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غاز کردن
تصویر غاز کردن
((کَ دَ))
پنبه یا پشم را برای ریسیدن آماده کردن، غاژ کردن، غاژدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناز کردن
تصویر ناز کردن
((کَ دَ))
از روی عشوه و ناز خودداری کردن، کرشمه آمدن، به خود بالیدن و فخر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وام کردن
تصویر وام کردن
((کَ دَ))
قرض گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باز کردن
تصویر باز کردن
Open, Unfasten, Unfold, Unfurl
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از باز کردن
تصویر باز کردن
ouvrir, défaire, déplier, déployer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از باز کردن
تصویر باز کردن
openen, losmaken, ontvouwen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از باز کردن
تصویر باز کردن
열다 , 풀다 , 펼치다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از باز کردن
تصویر باز کردن
開ける , 緩める , 広げる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از باز کردن
تصویر باز کردن
לפתוח , לשחרר , לפשט , לפרוש
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از باز کردن
تصویر باز کردن
खोलना , खोलना , फैलाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از باز کردن
تصویر باز کردن
membuka
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از باز کردن
تصویر باز کردن
เปิด , ปลด , คลี่
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از باز کردن
تصویر باز کردن
открывать , расстегивать , развертывать , разворачивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از باز کردن
تصویر باز کردن
öffnen, aufmachen, entfalten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از باز کردن
تصویر باز کردن
abrir, desabrochar, desplegar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از باز کردن
تصویر باز کردن
aprire, slacciare, spiegare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از باز کردن
تصویر باز کردن
abrir, desabotoar, desdobrar, desenrolar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از باز کردن
تصویر باز کردن
打开 , 解开 , 展开
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از باز کردن
تصویر باز کردن
otwierać, rozpiąć, rozkładać, rozwinąć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از باز کردن
تصویر باز کردن
відкривати , розстібати , розгорнути
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از باز کردن
تصویر باز کردن
açmak, çözmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی